امیلیا:
سلام دوستان اینم قسمت بعدی با تشکر از نویسنده عزیز ما هانیه جون
کامنت فراموش نشه مرسییی بااای
یونگ مین "
گردنشو بلند کردم.و بوسه ای کوتاه روی گونه اش گزاشتم ...بغلش کردم و به سمته کمپانی راه افتادم ...موهاش باد بعش میخورد و میومد توی صورت من .....
یونگ :وای ساعت چنده ...
دیدم ساعت .هفته ..کی هفت شد ...وسریع جوری که یوکی بیدار نشه ....میدویدم ...رسیدم به کمپانی سواراسانسور شدم و رفتم داخل ...دراتاق گیرل فرند رو زدم ..هانی درو باز کرد وباتعجب تمام بهم زل زد ...
هانی:عه ...یو.یو.یو....یونگ مین
:یونگ مین باریوکی......
هانی :یونگ مین سلام تواینجاچیکار میکنی ...
یونگ مین :بیاخواهرتون روبگیرید ....برد گزاشتش روتخت و رفت بیرون ...من تودلم
:وایی یونگ مین دعاکن تانی نفهمه ....
بعد دروبستم...بعد یا ده حرفای جونگ.مین افتادم
:یادت باشه که سه روز بعد اجراتون ...باهم باید تمرین کنیمبرای اجرای خودمون دوتا ...من رفتم سریع اب به صورتم زدم و سریخچال رفتم .و یه سیب برداشتم .
درحین گاز زدن داشتم به جونگ مین اس میدادم ..نوشتم :سلام ...اگه بیداری بیابریم تواتاق تمرین ...هنو گوشیمو نزاشته بودم توی جیبم که.یه دفعه دیدم
جواب دادنوشت:باشه اماده شو تامنم بیام
...سریع یه تاپ و شلوارک سفید پوشیدم.و رفتم بیرون دیدم جونگ مین اونجاوایساده ...
هانی:سلام ...
جونگ مین :سلام ..زود باش بریم که منیجرمون منتظره ....
رفتیم باهم سمته اتاق صدا ...اهنگ اسمش "متاسفانه " بود سبکش عاشقانه و غمگین بود ...اول باصدای جونگ مین شروع میشد ...که اول صدای زوزه میومد بعد شروع میکرد به خوندن .
:هیچکی نمیتونه باتو بسازه ..چون که هرروز میگیری یه فازتازه .
من :دوباره من و تنهاییمو واین فکرخسته جای خالیمم مثه میشه..چون که یکی هستش پیشت نشسته ولی اینم دووم نمیاره میره ..چون که تواخلاقت همینه متاسفانه خیانت میکنی باقیافه ی حق به جانب میگی که اینه خب معلومه دیگه هرکی باشه میره ..
جونگ :دیگه بگذرم من امید وارم ببینی بهتر از من ...دوباره پاش بشینی این دفعه باش بسازی نگی که این یکی هم رفت .دوتایی :دیگه بگذرمم من باشه این بارم دش تقصیر من به تو نیست اعتباری میای و میگی اینم مثه تو دیوونه بود که رفت ...یههههه ..بعد یه موزیک باهم دوتایی
:...اون .....نمیدونه ...که قلبم....باسش میمیره...دست پیش میگیره ..قلبم واسه این یه دنده گیش میمیره از اون که جای من نشسته خسته میشه برمیگرده بازم مثه قبلا میشههه ..جونگ
:بازم نشون میده که خوبه حالش ولی میدونم تنهاس تواتاقش .داره.واسم میمیره عشققق نفساشو میگیره ...
من و اون :دیگه بگذرم از امید وارم ببینی بهتر من ..دوباره پاش بشینی ایندفعه پاش بسازی نگی که این یکی عم رفت یههه...جونگ :دیگه بگذرم من باشه این بارم بودش تقصیرمم به تونیست اعتباری .میای و میگی اینم مثه تودیوونه بود که رفت ...
۲....بعد یه موزیک تموم میشه ...باهم میرن توی اتاق تمرین اهنگی که خونده بودن روباهاش میرقصن رقص خواصی نبود ..فقط بدنشون روتکون میدادند ...جایی که هانی میشینه رو زمین پ باید جونگ مین بغلش کنه خیلیی قشنگ بود ...هانی پنجاه کیلوبود وبرای جونگ.مین خیلی سبک بود ...اخر رقص باید هانی رو بغلش میکرد و روی هوا میچرخوند ...ولی چون پارکت های زمین تمرین لیز بود ...
جونگ مین :
نمیدونستم هانی اینقدر سبکه تاحالا بغلش نکرده بودم ...اماحالا موقعیت خوبی بود...هانی باید میرفت عقب و میدوید سمته من ..همین کارم کرد اما وقتی بغلش کرده بودم پام لیز میخوره و محکم میفتم روی هانی و این باعث میشه....پای هانی در بره .....(کجا بااین عجله خخ ببخشید)
هانی باجیغ:اییییییییی پامم...وبعد اشک توچشاش جمع میشه ...وبعد شروع میکنه به گریه کردن
:گرییییههههههههههع..اییی پام جونگ مین پام اییی پام....
جونگ مین سریع ازروی هانی بلندمیشه و شروع میکنه به ماساژدادن پای هانی ....
هانی:ای نکن ..نکن جونگ مین خواهش میکنم اییی....
جونگ مین هانی رو بغل میکنه و میگه :نباید تکون.میخوردی ..منم تعادلمو از دست دادم خب ..ببخشید بلندشو تاببرمت بیمارستان ..
هانی رو بغل میکنه و به سمته در میبره ...تامیخواددروبازکنه هارااز اونور دسته درو میگیره باز میکنه ...
هارابادیدنه اون صحنه شکه میشه و میگه :هههههه...هانی چی شدی تو ..چراالان ..جونگ مین هانی ...موضوع چیه ؟؟
جونگ مین :وقت وضیح دادن براتوروندارم ..بروکنار ..هارا به بچه های گروه اس میده هانی پاش شکسته من میرم بیمارستان ...بعد باهارامیرن به بیمارستان...در بیمارستان ...
جونگ مین :ازشکستن پای هانی همه شکه شده بودن ...توی بیمارستان بودیم هانی رو باتخت مخصوص بردنش..من و هاراهم روی صندلی نشسته بودیم ....که بعد نیم ساعت ..
دکتر ازاتاق میادبیرون..میگه :همراهان یونگ هانی ....من وهارا ازجامون بلندمیشیم ...به سمتمون میاد ومیگه :شانس اووردید مچ پاش نشکسته ...وگرنه اصلا خوب نمیشد ...خوشبختانه فقط یه ترک کوچیکه که تایه ماه پاش توگچ باشه خوب میشه ولی باید امشب رو اینجا بمونه ....
جونگ مین :چیییییییی ..اما ما دوروزه دیگه اجراداریم ......
دکتر :متاسفم ..بعد میگه :امشب رویکی پیشش بمونه ....
تاهارااومد حرف بزنه من گفتم :من میمونم ...
وبعد میرم تواتاق ....هانی به سقف اتاق خیره شده بود ....جونگ مین :هه..ههانی...
هانی؛توی اتاق بودم و لباس بیمارستان تنم بود توی بدنم ازبس گشاد بود دوسه نفر جامیشدن ....صدای یه نفرو شنیدم رومواونور کردم دیدم جونگه ...سریع اومد به سمتمو سلام کردو گوشه ی تختم نشست ....اومدم تاحرف بزنم بغلم کرد....لباسم داشت خیس میشد...فهمیدم داره گریه میکنه تااومدم بگم گریه نکن ......سرشو بلند کردو مد به طرف صورتم ...دستامو توی قفسه سینش محکم فشار میدادم ...اما اومد جلوو لبامو بوسید ...وبعد بلندم کرد و توی بغلش من رو میبوسید...نمیدونم چراهمرراهیش کردم ....از روی لبم لباشو برداشت و گفت ......
یووووووهاااااا تموم شدددد
عالییی بود اون روز