امیلیا:

سلاام دوستان بعد از انتظار اینم قسمت بعدی سرنوش من..

یااااااااااااا نظر نگذاشتید خفتون میکنم..

مرسی از نویسنده گلم هانیه جون

هانی:

دیدم گوشیم داره زنگ میخوره  اااااجونگ مینه..یعنی چی شده جوابشودادم

:الو سلام....

_سلام خوبی

_خوبم چی شده_

چیزی نیست خبرخوبی دارم

_اااچه خبری

_خبرم اینه که چندروز دیگه  باهم اجراداریم  من وتو

_چی من وتو اوامگه میشه مگه داریم

_بله میشه فقط باید امادگیمونو اعلام کنیم

_ولی ما فردااجراداریم

_فکرکنم سه روز بعداجراتونه اره اره همونه

_ایول من وتو فقط سبکش چیه

_سبکش غمگین عاشقانه است

_تازه باید موزیک ویدیواش هم درست کنیم

_وای چه جالب حالا چرامن وتو

_چون دیدن من وتو باهم هماهنگیم

_اینو میدونم  خب خوش حال شدم  ازخبرت

_ممنون کاری نداری

_نه عزیز خداحافظ.....

میگیرم دوباره میخوابم که  یادم می افته فردا اجرا داریم دوباره میریم تواتاق تمرین تمرین میکنیم که ساعت دروبرای نه میشه..

هارا؛خیل خب امروز روز سختی داشتید به امید اینکه فردا موفق بشیم.

گروه: باشه...

میریم میخوابیم و صبح ساعت نه بلند میشیم و بعد ورزش کردن و صبحونه خوردن میریم به اتاق تمرین. .درراهرو:::یوکی:من صددرصد میتونم روی اون پرش خوب کار کنم.. ولی اون موقع خیلی بد بود... هانی::چی بد بود مگه چی شد... یوکی:بگم به کسی نمیگی... هانی: نه بگو. ....

یوکی در گوشم میگه: موقعی که باید پرش بلند میکردیم من نتونستم و تا اومدم پامو بلند کنم چون شلوارم. تنگ بود از وسط جررررررر...خورد ولی هنو داشتم میرقصیدم.

من میخندم از اون خنده های جونگ مینی..

یوکی: جررر خوردن شلوار من خنده داره...

بعد خودشم خندش گرفت داشتیم دوتایی میخندیدیم که رسیدیم به اتاق تمرین... هارا درو باز کردو رفتیم داخل بعد یکم تیکه تیکه رقصیدن بدون اهنگ... شروع کردیم به رفتن رقص اصلی... بالای در ورودی کمپانی استارشیپ. عکس مارو زده بودن برای البوم فور یو... من و هارا خیلی باحال افتاده بودیم دستامون رو شبیه قلب کرده بودم... و یوکی و تانی به هم تکیه داده بودن و انگشتشون به لپاشون زده بودن وهیوسو هیونگ سورو بغل کرده بود و هیونگ سو دستشو به سمته جلوبرده بود... عکسه جالبی بود....خیلی فن بوی توی گوگل پیدا کرده بودیم.... خلاصه تاساعت چهار تمرین کردیم... کمربرامون نمونده بود جون نداشتیم... لباسامون رو تنمون میکنیم..

یوکی تو ایینه خودشو میبینه: وایییی یوکی چه جیگر شدی... یه بوس براخودش میفرسته...

من روبه هارا:هارا واقعا خودتی... وایی دختر چه هیکلت خوش فرمه...

هارا: توکه جیگر تره من شدی...

باهم میخندیم..توی راهرو بودیم که گروه بوی فرند ماهارودیدن: به به خانوماااا...

من: چه عجب دیدیمتون...

هارا:یااااااکوانگ مین.. اجرامونو میبینیااا...

کوانگ مین: کیه که نخواد ببینه...

هیونگ سنگ:من.... همه باهم چی گفتی....

هیونگ سنگ ؛حالا که میبینم ازالان عاشقه اجراتونم.....

 همه خندیدیم... خداحافظی کردیم و به سمته در رفتیم... ماشین رو دیدیم که دمه دره سوار شدیم و رفتیم به سمته استودیو...راس ساعت پنج رسیدیم اونجا.... سه تا گروه قبل ما اجراکرده بودن... سیستار. میس ا. پرتی گیریلز.... رفتیم رو سن... خیلی استرس داشتیم.... صدایی از بلند گو پخش شد...

: گروه گیرل فرند الان اجراداره تا ده دققه دیگه اماده بشه....

هارا:بچه ها به امید موفقیت.... 
اهنگ پخش شد... من شروع کردم به خوندن.. بچه ها باریتم خوندنم میرقصیدن... اخر هر کلمه رو باهم میگفتیم... نوبت به رپر رسید همون هارا و یوکی.... شروع کردن به خوندن.... هارا داشت میخوند که یوکی میپرید وسط خوندنش.. اجرامون یه جورایی طنز بود.... اجرامون جوری تموم میشد که یوکی میپرید روهوا و من و هارا هم دیگرو بغل میکردیم و هیو سو هیونگ سو قلب درس میکردن..... اجرامون تموم شد ...هارا:بچه ها کیف کردم...

همه برامون دست زدن. چه دختر چه پسر از پله ها اومدیم پایین و بعد عکس و امضا رفتیم به سمته کمپانی...... تمام گروه ها اومده بودن بیرون و برای مادس میزدن..

هیورین: افریننن.. عالی بوودد...

من: ممنونم....

یه دفعه بورا گفت: هه بهتر اجرای مابود... عالیییی بود..ایول... بعد یه لایک نشون داد...

یه عکس انداختیم و رفتیم تواتاقمون و ساعت ده بود که خوابیدیم......

یوکی:

صبح ساعت پنج از خواب بیدار شدم و بدون توجه به کسی لباسم رو پوشیدم و گوشیمو برداشتم و اهنگ توش رو سرچ کردم و هندز فیری رو گزاشتم تو گوشم و از اتاق اومدم بیرون... اومدم از پله ها پایین و از کمپانی رفتم بیرون.... اینقدر دویدم که به یه پارک رسیدم... نفس نفس میزدم... رویه نیمکت نشستم و نفهمیدم کی خوابم برد... تایه نفر بغلم نشست ...
یونگ مین:

صبح بودوخوابم نمیبرد.. خیلی دوس داشتم برم بیرون... که یه دفعه صدای طر از اتاق بغلیمون یعنی اتاق گیرل فرند اومد ...سریع اماده شدم و یواشکی دنبالش کردم اون از پله ها رفت و من بااسانسور ....رسید پایین و در کمپانی وقتی اومدمن در اسانسور رو بازکردم سریع رفتم دنبالش... واییی یعنی کدومشونه کا ش کلاشو برمیداشت و میفهمیدم کدومشونه.... نفس نفس میزدم.. وای بااین که دختره. خیلی تند میدوه... روی نیمکت نشست و سرش و گزاشت روی تکیه گاهش و چشاشو بست اروم کنارش نشستم موهاش تو صورتش بود و نمیفهمیدم کیه... سرشو اروم گداشتم روی پام و کلاشو زدم کنار..... عههععهههههه این که یوکیه..... موها.شو زدم کنار... چه صورت مظلومی داشت... دستمو روی گونه هاش کشیدم تااین که به لبش رسیدم.... سرشو اروم بلند کردم و.... یه دفعه.......