امیلیا:

سلااام بفرمایید اینم قسمت 3 و 4 آخرین خون آشام

کامنت فراموش نشه مرسی بابای

با گیوری برگشتیم اداره و رو پرونده ها کار میکردیم همش اخمام داخل هم بود که گیوری رو به رو گفت=هووووی کجایی تو، توی فکری

جیون=گیوری فکر کنم داره یه اتفاق عجیب می افته

گیوری با قیافه ای متعجب بهم خیره شد و = از چه نظری میگی??

جیون=این چند روز به غیر از قضیه جونگ مین و جه جونگ هیچ اتفاق  دیگه ای برات نیفتاده??

گیوری یه خورده فکر کرد و با حالتی متعجب گفت=آره آره امروز صبح داشتم روی پرونده ها کار میکردم که خوابم برد بعد با کشید شدن دستی رو ی بازوم از خواب پریدم راستشوبخوای خیلی لطیف و نرم نوازشم میکرد همین که امدم ببینم کیه سریع در رفته بود

جیون=دقیقا آفرین  منم وقتی دیروز داشتم میرفتم سمت یه مریض که حالش بد شده بود احساس کردم یکی داره نگاهم میکنه کسی نبود فقط پنجره باز بود وقتی هم که بستمش سایه یه نفر که قدش بلند بود رو دیدم'تازه وقتی رو هم داشتم بر میگشتم احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه.

گیوری و من یه لحظه به فکر فرو رفتیم که هر دو با قیافه های ترسیده به هم نگاه کردیم

گیوری=داری به همونی فکرمیکنی که من دارم فکر میکنم?!

با ترس سرم رو به نشونه جواب مثبت تکان دادم

گیوری=یعنی میخوای بگی پ پیدامون کردن!!?

جیون=گیوری الان باید چی کار کنیم نکنه نکنه بلایی سرمون بیارن

همین طور داخل عالم ترس خودمون بودیم که در با شدت باز شد و ته فونگ آمد داخل و من و گیوری از ترس هییییی گفتیم و کمی به عقب رفتیم ولی وقتی قیافه چغندری ته فونگ رو دیدیم آروم شدیم

گیوری=د خر ' گاو ' شتر' بلد نیستی در بزنی

ته فونگ که ناراحت شده بود و سرش پایین بود گفت=ببخشید داشتم دنبالتون میگشتم

جیون=خوب حالا که پیدا کردی چی شده?

همون موقع کیریس هم آمد

کیریس=گیوری جیون زود باشید بیاید که سرگرد لی کارتون داره

من و گیوری رفتیم از اتاق بیرون و پیش سرگرد لی

گیوری=بله قربان

آقای لی=تا اینجاش بهتون تبریک میگم خوب با هم کار میکنید ولی از امروز به بعد دوتا همکار جدید داریم و شما باید با اونا کار کنید

جیون=یعنی دیگه من و گیوری دیگه با هم نیستیم??

آقای لی=درسته

همون موقع دوتا مرد وارد شدن

از تعجب نمیدونستم چی کار کنم دهنم رو تا کره شمالی باز بزارم یا دوتا شاخ و دوم برای خودم بزارم

جیون و گیوری=چیییییی بازم شما

آقای لی=شما دوتا پارک جونگ مین و کیم جه جونگ رو میشناسید??

جیون=بدبختانه بله

سرگرد لی=خوب کارم راحت شد گیوری تو از امروز با دکتر جه جونگ میری دنبال کارا و جیون تو هم با سرگرد جونگ مین میری فهمیدید?

جیون گیوری=جااااااااان سرگرد و دگتر!!!!

جونگ مین موهاشو سیاه کرده بود و به حالت باحالی داده بودشون بالا (خواننده های عزیز مدل موش مثل آهنگ لاویای دابل اس بود)

اصلا باورم نمیشه هنوز داخل شک بودم

سرگرد لی =من دیگه میرم امیدوارم با هم کنار بیاید

سرگرد رفت و ما ۴ نفر موندیم

جه جونگ=به به دوباره همو دیدیم حالتون چه طوره خانما?

گیوری=پاشو کاسه کوزتو جمع کن ببینیم

جونگ مین با اون نیش خند رو لباش فقط نگاهم میکرد

جیون=چیه تاحالا خوشکل ندیدی

جونگ مین=چرا دیدم فقط خوشکل بد دهن ندیده بودم

جیون=ا پس ندیدی باشه میبینی نگران نباش

بعد با فریاد گفتم=کرررریس

کیریس سریع آمد

بعد رو به من=بله جیون

جیون=بریم بیمارستان

با گیوری خداحافظی کردم و با کریس راه افتادیم سمت در و جونگ مین هم رو به جه جونگ=اوه اوه من دیگه میرم داداش

بعد پشت سرم راه افتاد

بین خودمون باشه یه جورایی خوشحال بودم  از اینکه با هم همکاریم و قراره ۲۴ ساعته ببینمش لعنتی خیلی خوشکله با اون لباس کارش که هیکل مردونش داخل اون لباس داد میزنه و میگه من رو نگاه کن

سرم رو تکان دادم و با خودم گفتم اه جیون منحرف دو روز با ملیسا(دوست جیون) بودیااا منحرف شدیا خاک بر سر هیزت کنند یه هیکل دیدی این جوری شدی

بیمارستان:

 سه نفری وارد شدیم و رفتیم دفتر من ، من و جونگ مین با هم رو پرونده ها کار کردیم هرچی میدونستم بهش گفتم و اونم همین طور نتیجه کارمون رو رو برگه نوشتم و دوتا کپی گرفتم و یکی رو برای سرگرد و دیگری رو برای گیوری

فقط این وسط نمیدنم چه جوریه که جونگ مین راجب خون آشام ها و گرگینه ها اطلاعات زیادی میدونه کپی نتایج گیوری و جه جونگ برام آمد و یه خورده اون رو مطالعه کردم و وسایلم رو جمع کردم که برم خونه

جونگ مین=بیا سوار میرسونمت

منم از خدا خواسته سوار شدم  داخل ماشین مشکی فراریش

جیون=۳ خیابون اون طرف تر دست راست

جونگ مین هم بدون هیچ حرفی تخته گاز داد و راه افتاد

داشتیم نزدیک میشدیم که آمدم کلید رو از داخل کیفم بیرون بیارم که نمیدونم دستم به چی خورد که خراش عمیقی خورد و از دستم داشت خون می آمد

جیون=آخخخخخ دستم

جونگ مین=چی شد

همین که صورتش رو برگردوند وقتی دست خونیم رو دید قیافه اش یه جوری شد که یکدفعه با پا محکم زد رو ترمز که صدای لاستیک ماشین به صدا در امد به چشمش که نگاه کردم احساس کردم چشماش از رنگ مشکی تبدیل شد به قرمز ولی دوباره شد مشکی

یعنی چی نه فکر کنم خیالاتی شدم جونگ مین سریع از داشبرد ماشین چند تا دستمال کاغذی و چسب زخم بیرون آورد و شروع کرد به بستن دستم وقتی دستای داغش به دست سردم میخورد یه جوری میشدم که برام تازگی داشت این حس

بعد از چند دقیقه کارش تموم شد و دوباره راه افتاد

جیون=ممنون

جونگ مین در جواب فقط لبخند زد که دیگه رسیدیم و پیاده شدم و ازش خداحافظی کردم که مثل جت رفت

جیون=جوننننننم سرعت

کلید رو گذاشتم رو در و رفتم داخل چراغا خاموش بودن منم ساکت رفتم داخل اتاقم و لباسامو عوض کردم و خوابیدم چون ساعت ۱۲ بود

EP4:

 دو هفته بعد صبح در خانه:

بدنم رو روی تخت حرکت دادم وقتی چشمام رو باز کردم قیافه گیوری رو دیدم

جیون=هیییییی دیوانه ترسیدم

گیوری=چه خبر???

جیون=سلامتی!چیزی شده شنگولی

گیوری=نه مگه باید چیزی شده باشه?

جیون=آره جون عمه نداشتت

گیوری=جیغ

جیون=مرررررض گر شدم

گیوری=وااااای امی کی فکرش رو میکرد

جیون=خوب آره منم فکرش نمیکردم تو دیوانه باشی نه دیوانه کمه رواااانیییییی

گیوری=خفه کم بزن توی ذوقم .....کن

جیون=نه اینی که الان گفتی چی بود هان

گیوری=چی چی بود من که حرفی نزدم

یه چشم غره بهش رفتم و=خوب حالا چی شده د بنال

گیوری=هیچی راجب جه جونگه آشغغغغغغغغال خییییییلی خوشکله

جیون=اول آروم باش بعد یه نفس عمیق بکش خوب حالا تعریف کن ببینم

گیوری=خوب کجا بودم آهان دیروز بعد از اینکه رفتی جه جونگ و من جدی رو پرونده ها کار میکردیم ولی ته فونگ مثل مکس همش دورم میچرخید و فکر کنم حسودیش میشد اه حالم بد شد خوب دیگه دوتا آدم به خاطر من افتادن به جون هم

جیون=اوو چه خود پسند

گیوری یه زبونکی برام در آورد و کنارم دراز کشید

گیوری=خوب حالا تو تعریف کن

جیون=هیییییی چی بگم والا

گیوری=خوب بین تو و جونگ مین و کیریس چی

جیون=فعلا که اتفاقی نیفتاده اه من خوابم میاد ول کن

گیوری جدی شد و گفت=بسته دیگه پاشو بریم

با بی حوصلگی از رخت خواب دل کندم وبعد از خوردن یه صبحانه حسابی رفتم بیمارستان

جیون=کریس کریس

کریس=سلام صبح بخیر جیون کاری داشتی??

جیون=آره یه زحمت میکشی

کریس=آره بگو

جیون=نمیدونم چرا امروز اصلا جون ندارم میشه یه کم سر شیفت من باشی من یه خورده استراحت کنم نمیدونم چم شده

کریس=اصلا حرفشو نزن برو هرچی میخوای استراحت کن

با شوق پریدم بغلش کردم و لوپشو بوسیدم هم شکه شد هم خوشحال  و رفتم به طرف اتاق استراحت پرستارا آمدم بخوابم که با شدت در بسته شد یه لحظه مثل فنر از جام پریدم لعنتی ولی چیزی نبود دوباره دراز کشیدم و دقیقا دو دقیقه نگذشت که صدایی آرم آمد

_=جیوناا

یا خدا این کیه

_=جیوناا ههههههه

ای مرگ این دیگه کدوم خریه بلند شدم و به طرف پنجره رفتم و بستمش که دوباره همون صدا ولی نزدیک تر

_=جیون

با ترس برگشتم که قیافه ترسناکی که مال یه زن بود دیدم

جیون=جیغغغغغغغغغ ت تو کی هستی

با سرعت به طرفم آمد و موهامو گرفت

_=یعنی میخوای بگی عمت رو نیشناسی

جیون=ت تو

عمه=چیه ترسیدی اون موقعه که منو داخل آتش میسوزوندی خیلی خوش حال بودی حالا چی شد

{وقتی بچه بودم عمه هام خیلی من و مامانم رو عذاب میدادن مثل یه کلفت از من و مامانم کار میکشیده وقتی بزرگ شدم و داخل رشته پزشکی کره قبول شدم با مامانم و دوستم اومدیم کره اما قبلش اون من و مامانم رو توی خونه زندانی کرد که خونه رو آتیش بزنه ولی خودش هم داخل خونه گیر می افته و من و مامانم فرار میکنیم و اون اون داخل میسوزه و الان}

جیون=تو بودی که من و مامانم رو داخل خونه زندانی کردی چوب خدا صدا نداره اون بلا سر خودت آمد

وای خیلی ترسناک شده بود بیشتر بهم نزدیک

عمه=من میرم ولی باز بر میگردم و انتقالمم رو میگیرم زیر سنگ هم باشی پیدات میکنم

بعد محکم با سر حلم داد به طرف دیوار آخخ سرم بعد دیگه چیزی حالیم نشد و از هوش رفتم

جونگ مین:

رسیدم بیمارستان و دنبال جیون گشتم ولی نبود

جونگ مین=کریس تو جیون رو ندیدی

کریس چپ چپکی نگام کرد و با عصبانیت گفت=تو اتاق استراحته مزاحمش نشو

بی خیال حرفاش راه افتادم سمت اتاق که جسم بی جون جیون رو رو زمین دیدم

جونگ مین=جیوناا

به طرفش رفتم روی پیشونیش زخمی شده بود و خون می آمد سریع خودم رو کنترل کردم و جیون رو بغلش کردم و گذاشتم رو تخت با دست مال خون ها رو پاک کردم یعنی چی شده

سریع از خواب پرید و با اشک و گریه فریاد زد نه خواهش میکنم کاری با من نداشته باش و سریع پرید داخل بغلم و خودشو داخل آغوشم پنهان کرد و بلند بلند گریه میکرد منم دستم رو دورش حلقه کردم و آرومش کردم

جیون=بعد از اینکه آروم شدم و اشک ریختنم تمام شد فهمیدم چه گندی زدم وای خاک برسرت جیوووون داخل بغل جونگ مین چه قلتی میکنی سریع از آغوش گرمش بیرون آمدم و با یه معذرت خواهی سریع رفتم داخل دست شویی و تا میتونستم گریه کردم

گیوری=ته فوونگ اه کجایی

آمدم عقب گرد برم که با سر رفتم داخل سینه مردونه یه نفر به خدا اگه منو نگرفته بود با زمین یکی میشدم

گیوری=هیییییی جه جونگ تویی

جه جونگ=حاضر شو بریم برای پیدا کردن مدرک

گیوری سریع حاضر شد و با جه جونگ سوار ماشین  فراری سفید ی شدن

در راه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد تا اینکه به یه جنگل رسیدن و یه خانه بزرگ خرابه

جه جونگ=پیاده شو رسیدیم

گیوری با جه جونگ رفتن داخل خونه

گیوری که از تعجب دوتا شاخ در آورده بود گفت=اااا اینجا کجاست نه به بیرونش که کاملا خرابه نه به داخلش که مثل قصر میمونه

جه جونگ دست گیوری رو گرفتو برد داخل اتاق

جه جونگ=گیوری این اتاق منه در واقع اینجا خونه من و جونگ مینه من من میخواستم یه چیزی بهت بگم ولی میترسم از دستت بدم گیوری=چی بگو

جه جونگ=یادته بهت گفتم خون آشام ها فقط یه بار داخل زندگیشون عاشق میش??

گیوری=خوب آره

جه جونگ=من من یه خون آشامم و عاشقت شدم

بیمارستان:

صورتم رو آب زدم و از سرویس بهداشتی آمدم بیرون تو راه با جونگ مین بر خورد کردم چهره اش واقعا جدی و عصبانی بود

جونگ مین=جیون تو چت شده

جیون =چیزی نیست راحتم بزار

جونگ مین دستم رو گرفت و برم گردوند

جونگ مین=بهت میگم چی شده

جیون=ولم کن لعنتی بزار تو تنهایم بمیرم ولم کن

دستم رو از دستش جدا کردم و رفتم سر کارم به چندتا مریض سر زدم و به دفتر مدیر رفتم و ازش مرخصی گرفتم و راه افتادم برم خونه که یکی دستم رو گرفت و من رو برد داخل یه کوچه بن بست و محکم منو چسبوند به دیوار و خودش هم بهم نزدیک شد

جیون=تو چرا زبون نمی فهمی جونگ مین ولم کن

جونگ مین = تا نگی چی شده ولت نمی کنم

خانه JJ:

جه جونگ=الو گیوری الووو اخی که دختر از دست پرید گیوری

گیوری که تا اون لحظه خشکش زده بود =جیغغغغغغغغغ واای تو  خون آشامی وای خدا جونم 

این وسط گیوری بدوووو و جه جونگ هم پشت سرش به دنبال اون

جه جونگ=گیوری کاریت ندارم صبر کن

جیون:

انقدر حالم بد بود که نگو سرم رو روی سینه مردونه جونگ مین گذاشتم و به اشکام اجازه ورود دادم و کل زندگیم رو براش تعریف کردم


خب هی کی خونده بی زحمنت برام کامنت بزاره مرسییی
شب همگی کی پاپی